بررسی علم غیب

بررسی علم غیب

بسم الله الرحمن الرحیم

مولف: سید امان الله میرزایی

چکیده

غیب و غیب دانی یک اصطلاح قرآنی و روایی است که این کلمه در قرآن کریم تقریبا در 60 آیه آمده است. یکی از مباحث کلامی ای که از قدیم الایام بین دانشمندان اسلام مطرح بود ؛ مسئله علم غیب بوده است که مکاتب کلامی (امامیه ؛ معتزله و اشاعره) و فلاسفه و مفسران به این بحث پرداخته اند.

غیب دانی پیامبران و اهل بیت(ع) قطعی دانسته شده است. اما نه به صورت مطلق و نامحدود بلکه به صورت محدود و اختلافات در مورد کیفیت و محدوده علم غیب است.

علم غیب در دو بخش مطرح می شود:

  • علم غیبی که مختص خداوند است.
  • علم غیب غیر ذاتی مانند پیامبران و اهل بیت(ع) می توانند از آن داشته باشند.

در این مقاله به بررسی علم غیب از نگاه قرآن و روایات پرداخته می­شود.

اهمیت علم غیب

بدون قبول کردن مسألۀ غیب ، امکان پذیرش بسیاری از اُمُهات مسائل اعتقادی و کلامی تقریبا غیر ممکن خواهد بود.

قرآن و رویات (سنت) دو منبع نشأت گرفته از وحی است که وحی از مباحث بسیارمهم اعتقادی است که پیوند ناگسستنی با مقوله علم غیب دارد.

از ویژگی های امامان واهل بیت(ع) مرجعیت علمی است ومرجعیت علمی ارتباط خاص با علم غیب دارد و علم غیب در راستای تثبیت امامت جایگاه ویژه دارد. از نظر شیعه کسی می تواند در جایگاه امامت و رهبری جامعه قرار گیرد که بهره مند از علم برتر باشد و این علم از عالم غیب حاصل میشود. شیعه امام را جانشین رسول خدا(ص) قلمداد می کند و وارث علوم رسول خدا(ص) می داند و بر عصمت او اعتقاد راسخ دارد.

علم غیب ذاتا ازعلوم یقینی است وجایگاه بالاتری نسبت به علوم ظنی و تجربی و غیره دارد و امام باید از علم یقینی برخوردار باشد تا بتواند جامعه را رهبری و به سعادت دنیوی و اخروی برساند.

دربحث علم غیب امروزه گروهی کلا منکر آن شده و گروهی آن را با بحث پیشگویی و پیش بینی اشتباه گرفته و علم غیب را برای بسیاری از افراد امکان پذیر دانسته اند ؛ و امروزه نیاز جامعه به تبیین این مسأله از سوی بزرگان بیشتر احساس می شود.

معنای لغوی علم

ارسطو: علم مجموعه ای از آگاهی هایی است که از لحاظ منطقی قابل توضیح باشد.[1]

راغب اصفهانی : ادراک حقیقت هوشی را علم گویند.[2]

فرید وجدی می نویسد:

علم در زمان­های گذشته قبل از اسلام و بعد از ظهور اسلام در همه حال به آنچه منافی با جهل بوده است اطلاق شده است.[3]

علم در اسلام هم به این معنا (یعنی دانستن در برابر ندانستن) اطلاق شده است.

یعنی هر آنچه دانستنی است را علم گویند: اخلاق ، فقه ، ریاضیات و…

قرآن کریم سوره زمر آیه 9: هَل یَستَوِ الَّذینَ یَعلَمونَ و الَّذینَ لایَعلَمونَ إنَّما یَتَذَکَّرُ اُلُوالالباب (العلم نقیض الجهل) آیا کسانی که می­دانند و کسانی که نمی­دانند یکسانند؟ تنها خردمندان متذکر می­شوند. کلمه knowvedge در انگلیسی معادل این معناست.

گروهی علم را در جهان منحصرا دانستنی هایی می گویند که قابل تجربه و آزمون پذیر باشد.

کلمه science  درانگلیسی معادل این معنا از علم است.

از بیان دانشمندان علم چون مصدر است از سه جهت می توان معنا کرد :

  • به معنای فاعلی (دانستن)
  • به معنای مفعولی (دانسته شده)
  • به معنای اسم مصدری ( دانش)[4]

مفهوم شناسی اصطلاحی علم

در باب اصطلاحی علم نظرات فراوان است و هر گروه از نگاه خود علم را تعریف کرده­اند؛ مانند: متکلمان، مفسران، فقیهان، محدثان، صوفیان، منطقیان، عارفان و…

  • فخر رازی : مفهوم علم بدیهی، ضروری و غیرقابل تعریف است.[5]
  • غزالی : مفهوم علم بدیهی التصور است و علم واقعیتی قابل تعریف است ولی ارائۀ تعریف جامع از علم بسیار مشکل است.[6]
  • ملاصدرا: علم ازحقایقی است که اینت انما عین ماهیتشان است ، چنین حقایقی حدود دار نیستند زیرا حدود مرکب از جنس و فصل اند. پس این حقایق وجودشان ذاتا مشخص است.بنابر این چیزی مشخص تر از علم نیست و چیزی شناخته تر از علم نیست ، زیرا علم حالتی است وجدانی و نفسانی که هرکس آن را ذاتا می یابد پس نمی توان علم را به چیزی غیر از علم شناسانید و نزد ما وجود عین علم و شهود است. همانگونه که وجود حقیقی است و در همه موجودات عالم جاری است اما با تفاوت این که در مراتب کمال و نقص علم هم حقیقتی در همه موجودات جاری است که دارای مراتب است (اسفار اربعه ج 6 ص 117) (همانطور که همه جهان هستی را وجود فرا گرفته است علم هم کل جهان و هستی را در بر گرفته است).[7]
  • علامه طباطبایی(ره): وجود علم نزد ما وجدانی است و مفهوم آن بدیهی است.[8]
  • ابن سینا(ره) : علم از صور موجودات مجرد از موادکسب می شود(یعنی حصول صورت اشیاء نزد عقل را علم گویند.) علم حقیقت متمثله نزد مدرک است.
  • شهاب الدین سهروردی: علم عبارت است از ظهور و ظهور همان ذات نور است اما نور گاهی نور لنفسه است و گاهی نور بغیره است.(می­توان گفت: او علم را ظهور نور فرض کرده است.)[9]

واژه های مترادف علم

  • ادراک : ادراک درفارسی به معنای دریافتن ، فهمیدن ، رسیدن آمده است.[10]

ملاصدرا علم و ادراک را مترادف دانسته است.

می توان گفت : نزدیک ترین معنا به علم ادراک است.

  • حکمت: حکمت به معنای استحکام ومنع از جهل آمده است.[11]

در قرآن مطرح شده است.

علامه طباطبایی(ره) : حکمت بر علمی که عاری از هرگونه خلل و نقص و خطا باشد اطلاق می شود ، چنین علمی مانع از جهل و اخلاق ناپسند است و بطلان و کذب در آن راه ندارد.[12]

می توان گفت : حکمت به بعض علم محسوب می شود و برابر علمی خاص اطلاق می شود.

  • معرفت: معرفت علمی است که فراهم آمده از طریق حواس است.[13]

معرفت اخص از علم است و نباید معنای عام علم را بر آن داد.

  • شعور: شعور از ماده شَعر به معنای مو گرفته شده که از آن دقت نظرو باریک بینی برداشت می شود. یعنی علم و ادراک همراه باظرافت و دقت نظر را شعور گویند.[14]
  • یقین: یقین علمی فراتر از معرفت و درایت مطرح شده است.[15]

یقین را علمی گویند که مسبوق به شک باشد و معنای عام ندارد زیرا همه علوم یقینی نیستند.

  • وجدان : وجدان به معنای یافتن آمده است.

یافتن بر مبنای امور فطری که نیاز به تفکر و استدلال ندارد.

  • بصیرت: بصیرت به علمی که همراه نظر و توجه باشد و درنهایت منجربه معرفت قطعی می شود. در قرآن بصیرت به معنای علم آمده است: انعام آیۀ 104: فَمَن أبصَرَ فَلِنَفسِهِ و مَن عَمِیَ فَعَلَیها.

نتیجه : ملاصدرا در کتاب مفاتیح الغیب فصلی را اختصاص به مرادف علم قرار می دهد و می نویسد:

البحث عن معانی الالفاظ یظن بها أنها مرادفه للعلم

گمان رفته است که اینها مرادف علم هستند درحالی که چنین نیست.

ابزار های دریافت وتحصیل علم

  • وحی : وحی یکی از راه های تحصیل علم است. وحی به ارتباط خداوند با بنده­ی خاص خود می­گویند. از ابزارهایی است که انسان را به علم یقین می­رساند و از همه علوم و ابزارها قوی­تر است.
  • حواس : یکی از ابزارهای تحصیل علم حواس می باشد و بخشی از شناخت انسان از جهان هستی به وسیله این ابزار است. از ضعف­های این ابزار این است که محدودیت­های زمانی و مکانی و نفسانی دارد و توسط آن نمی­توان به عالم غیب و بعضی از علوم دسترسی پیدا کرد.
  • عقل : قوه عاقله یکی از ابزرهای تحصیل علم است. تجربه در حوزه مسائل مادی کاربرد خوبی دارد ولی در مسائل و علوم دیگر کاربرد کمتری دارد و از بزرگ­ترین ضعف­های این وسیله آزمون و خطای بسیار در آن است.
  • تجربه : یکی دیگر از ابزار های تحصیل علم تجربه است.
  • کشف و شهود(عرفان) : کشف و شهود از ابزارهای دیگر برای تحصیل علم است که در اثر ریاضت و تهذیب و صفای قلب یا عنایت الهی برای انسان تحقق پیدا میکند که به آن تجربه دینی هم اطلاق می شود و امروز در دنیا مورد توجه قرار گرفته است.
  • الهام و اشراق : الهام و اشراق وحی عام است که از طریق قلب و دل حاصل می شود.

راغب اصفهانی : الهام یعنی القا کردن (به دل انداختن) از جانب خداوند و عالم ملکوت.

شناخت از طریق الهام قبیل شناخت های یافتنی است که نیاز به آموختن و فراگیری ندارد.

شناخت عقلی با آموختن و فراگیری حاصل می شود.

فرق وحی و الهام : وحی به معنای خاص مخصوص انبیاست.

وحی به معنای خاص اختصاص به مسایل تشریعی و برای ابلاغ به مردم است ولی الهام همه مسایل تشریعی و غیر تشریعی راشامل می شود.

وحی برای دیگران حجت است ولی الهام فقط برای شخص ملهم حجت است.

وحی وقتی به پیامبر می رسد ابلاغ آن واجب است ولی الهام چنین نیست.

معنای لغوی غیب

  • غیب در لغت به معنای مصدری(پنهان شدن) ، به معنای اسمی (پنهان بودن) آمده است.[16]
  • ابن منظور می گوید: غیب یعنی شک وجمع آن غیاب و غیوب است و شامل هرآنچه غایب از نظر باشد می شود.[17]
  • گروهی نوشته­اند: غیب آن است که از دیده چشم نهان باشد اگرچه دریافت قلبی داشته باشد.
  • واژه غیب در قرآن کریم و احادیث معصومین (علیه السلام) در مقابل شهود مطرح شده است. (قرآن کریم سوره زمر: عالم الغیب و الشهادة)
  • نکته مهم : مواردی وجود داردکه از حواس ظاهری غایب است اما دل و قلب آدمی به آن آگاهی دارد مانند ذات ربوبی که با چشم دل و قلب قابل دیدن است اما با چشم سر دیدنش محال است. در این صورت خداوند رانمی توان دانست و لذا در تعریف غیب گفته می شود: هرآنچه ازچشم پنهان باشد غیب گفته می شود.
  • صاحب مقامیس اللیفه می­نویسد: برای غیب اصلی است و آن اینکه دلالت بر پوشیده بودن آن از چشم دارد.[18]

معنای اصطلاحی غیب

معنای اصطلاحی غیب تقریبا شبیه معنای لغوی غیب است.

راغب اصفهانی می نویسد: غیب یعنی آنچه در حیطه حواس آدمی نیست و عقل آدمی توان درک آن را ندارد و آنها عبارت است از غیب هایی که به وسیله اخبار انبیاء مورد پذیرش قرار می گیرد.[19]

علامه طباطبایی: هر انچه تحت حواس ظاهری قرار نگیرد غیب است.[20]

علامه مجلسی: غیب به چیزی گویند که از نظر آدمی یا به اعتبار زمان پنهان باشد مانند وقوع اشیاء در گذشته، حال، آینده و یا به اعتبار مکان پنهان باشد.

علامه امینی: غیب به چیزی گفته می شود که ورای شهود و عیان قرار دارد ، خواه مربوط به گذشته یا آینده باشد.[21]

راغب اصفهانی می نویسد: برای غیب چند وجه می توان دکر کرد:

اول: غیب یعنی هرچیزی که از حواس پنهان باشد.

دوم: غیب یعنی هرچیزی که از علم انسان پنهان باشد.

سوم: غیب یعنی چیزی که در تیررس حواس آدمی قرار نمی­گیرد و عقل هم ابتدا نمی تواند آن را درک کند مگر اینکه به وسیله گزارش انبیا باشد.

موارد شبیه علم غیب

1 . کرامت

از جانب اولیاء صورت می گیرید و عنایت الهی به بندگان است و عبارت از کارهای خارق العاده و خاص است.

2 . خواب (رویاء)

در خواب بعضی مسائل بر انسان نمایان می شود، در لسان روایات به عنوان صالحه ( خواب راستین ) مطرح شده است. در قرآن کریم بارها به رویای صادقه و تعبیرات آن اشاره شده از جمله در سوره فتح آیه 27: لَقَد صَدَقَ الله وَ رَسوله الرویاء بالحَق خدا رویای پیامبرش را به صدق پیوست. حکمای اسلامی طبق طبیعیات و علم النفس قدیم در مقام توجیه علمی و حکمی خواب(رویاء) و خواب دیدن برآمدند غالب آنها رویا را اتصال نفس آدمی با عالم غیب یا ملکوت یا عالم قدس  دانستند که بر اثر این اتصال و حقایقی که رخ داده یا هنوز رخ نداده علم پیدا کند آن علم را به حس مشترک دهد و با دخالت متخیل و مطابق و متناسب با آن به آن جامعه تصویر درآید: مثلا قحطی به صورت گاو لاغر یا خوشه خشک و فراخی سال به صورت گاو فربه وخوشه سبز و نظایر آن جلوه گر می­گردد.

3 . پیشگویی

از طریق ارتباط با جن از آینده خبرها داده می­شود که در بسیاری از مواقع مطابق با واقع است و مواردی نیز اشتباه و خطاست.

4 . پیش بینی ( محاسبات )

از طریق اسباب مادی می­توان حوادث و اتفاقاتی از آینده را پیش­بینی کرد مثل علم پزشکی، هوا شناسی، دست شناسی.

5 . روشن بینی

این افراد قدرت درک بسیار زیادی دارند ، می توانند از فاصله زمانی و مکانی بدون استفاده از حواس ظاهری خبرهایی را بدهند. این افراد از اتفاقات در گذشته و آینده و حال می­توانند چیزهایی را بیان کنند که امروزه در جهان مورد توجه افراد قراره گرفته.

تقسیم بندی غیب

تقسیم اول غیب

علامه طباطبایی تقسیم کرده اند :

غیب مطلق: آن غیبی که یک مصداق بیشتر ندارد و آن ذات خداوند است. (آیاتی که علم غیب را مخصوص خداوند دانسته­اند عبارتند از سوره انعام آیه 59، سوره نمل آیه 65، سوره یونس آیه 20، سوره نحل آیه 77، سوره هود آیه 123، سوره کهف آیه 26 و…)

غیب مقید ( نسبی ) : آن غیبی که به هر طریق ، غیر خداوند هم می تواند به آن نگاه بکند .[22]

تقسیم دوم غیب

این تقسیم برای عرفا است که غیب را به سه بخش تقسیم کرده اند .

1 . غیب نهان از چشم و خرد ( حواس ظاهری و باطنی ) که مصداق آن ذات خداوند است .

2 . غیب نهان از چشم و عیان برخود که مصادیق فراونی دارد مانند : قیامت ، فرشتگان

3 . غیب نهان بر خرد و عیان بر چشم ، مانند : رنگ ها و صورت ها .[23]

علامه طباطبایی می فرمایند : خزینه های غیب خداوند مشتمل بر دو نوع است : یکی غیب هایی که پا به عرصه شهود گذاشتند ، دیگری غیب هایی که از مرحله شهادت خارج شد و ما آن ها را غیب مطلق می نامیم . البته آن غیب هایی هم که پا به عرصه وجود و شهادت نهاده اند در حقیقت و صرف نظر از حد و اندازه ای که به خود گرفته اند باز به غیب مطلق باز می گردد و باز همان غیب مطلق اند و اگر به آن ها شهود می گییم با حفظ و حدود مرز های است که دارند و می توانند متعلق به علم ما قرار گیرند و اگر نه غیب خواند بود البته جا دارد که مو جودات عالم را در موقعی که متعلق علم ما قرار نگرفته ند غیب نسبی بنامیم برای این که این طور غیب بودن وصفی است و نسبی که بر خلاف نسبت های مختلف می شوند مثلا موجودی که در خانه است و برای ما محسوس است نسبت به کسی که بیرون خانه است ، غیب است ، لیکن برای ما غیب نیست همچنین نور و رنگ ها برای بینایی و برای شنوایی ما غیب است و شنیدنی ها برای حاسه شنوایی و برای حاسه بینایی غیب است ، محسوسات این دو حاسه نسبت به انسانی که دارای آن دو حاسه است شهود و نسبت به انسان کر و کور رقیب است .[24]

تقسیم علم غیب                             

  1. علم غیب از جهت عالم به آن

الف )علم غیب خداوند

قُلْ لَا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ    [25]

بگو که در همه آسمانها و زمین جز خدا کسی از علم غیب آگاه نیست

ب) علم غیب فرشتگان (ملائکه الهی)

ج) علم غیب انسان ها

  1. علم غیب انسان ها

الف) انبیاء الهی

ب) امام معصوم و اوصیا

ج) مردم (انسان ها)

  1. علم غیب

الف) مطلق = انَّما الغیب الله

ب) مقید

  1. علم غیب از جهت زمان

الف ) علم غیب مربوط به جریانات گذشته است

ب ) علم غیب مربوط به زمان حاضر است . ( در حال رخ دادن است ما خبر نداریم )

ج ) علم غیب مربوط به آینده ، مثل قیامت ، ظهور امام عصر ( عجل الله فرجه الشریف)

  1. علم غیب از جهت علم و معرفت

الف ) به معنای عام : بعضی می دانند و بعضی نمی دانند

ب ) بعضی از علومی که امکان کشف بر اثر جستجو وجود دارد مثل علم نجوم و غیره

ج ) بعضی از علومی که هیچ کس غیر خدا وند آگاهی ندارد حتی ملائکه و انبیاء هم نمی دانند .قل لا یعلم من فی السموات و الارض الغیب الا الله

منابع علم غیب

  • وحی

یکی از راه های علوم غیبی از طریق وحی است که بر انبیاء الهی شامل می­شود.

  • تحدیث ( سخن گفتن ملک و فرشته با امام )

یکی دیگر از راه های کسب علوم غیبی از طریق تحدیث برای بعضی از بندگان و برگزیدگان الهی است ، که به آن ها « محدث » می گویند .

تحدیث شنیدن صدای فرشته و گاهی دیدن صورت تمثیل یافته فرشته نیز همراه است به باودر انسیه امامان و برخی اولیاء الهی از انی موهبت برخوردارند.

متکلمان تحدیث را عام در نظر گرفته و الهام از مصادیق آن است.

  • تَمَثُل فرشتگان

یکی از راه های دیگر کسب علم غیب از طریق تمثل فرشتگان به صورت انسان در اختیار بعض افراد قرار میگیرد ، مثل آگاهی مریم(س) از فرزنددار شدنش.

  • روح

کسب علم غیب از طریق روح درروایات مطرح شده است.

از روح به عنوان واقعیتی عظیم تر از جبرائیل و میکائیل سخن به میان آمده است(اصول کافی،ج2) یَومَ یَقومُ الرُّوح و المَلائِکهُ صَفً لا یَتَکَلَّمون/ تَنَزَّلُ الملائِکَهُ والرّوحُ فیها بإذن الله

  • لوح محفوظ

لوح محفوظ درروایات از راه های کسب علم غیب مطرح است.

در قرآن و روایات فقط نشانه هایی گفته شده است.

طبق آیات و روایات تمام وقایع در آن است.

  • کتاب مبین

علامه طباطبایی: در بعضی آیات بر آگاهی غیر خداوند بر انچه در کتاب مبین است اشاره شده است.

  • الهام

الهام از ابزار کسب علوم غیبی مطرح شده است و اعم از رسول خدا(ص) و امام(ع) و غیر آنها به شرط اینکه از جانب خداوند باشد.

غیب در قرآن کریم

غیب یک اصطلاح قرآنی است.

این کلمه در قران کریم حدود 60 مرتبه به کار رفته است.[26]

این کلمه در وجوه مختلفی به کار رفته است.

می توان گفت آنچه در قرآن در مورد غیب استفاده می شود اینکه غیب یعنی آنچه از حواس (ظاهری وباطنی) پنهان است و آن چیزی است که فقط خداوند می داند و غیر از خداوند پیامبر یا غیر پیامبر(ص) همه به اطلاع خداوند از آنها آگاه می شوند.

پس به هر آنچه از طریقی غیر از راه های منتهی به خداوند بر آن ادعای غیب شود غیب نمی گویند زیرا کلید غیوب واقعی فقط نزد خداوند است.[27]

طبقه بندی آیات

بخش اول : آیاتی که علم غیب را منحصر به خداوند دانسته اند عبارت اند از:

  • وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا أَمْرُ السَّاعَةِ إِلَّا كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ. غیب آسمان ها و زمین ویژه خداست، و کار برپا کردن قیامت برای او جز مانند یک چشم بر هم زدن یا نزدیک تر از آن نیست، یقیناً خدا بر هر کاری تواناست. (آیه 77 سوره نحل)
  • قَالَ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ. [خدا] فرمود: ای آدم! فرشتگان را از نام های آنان خبر ده. پس هنگامی که نام هایشان را به فرشتگان خبر داد [خدا] فرمود: آیا به شما نگفتم که من یقیناً نهانِ آسمان ها و زمین را می دانم، و به آنچه شما آشکار می کنید و به آنچه پنهان می دارید، دانایم؟ (آیه 33 سوره بقره)
  • دَعْوَاهُمْ فِيهَا سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَتَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلَامٌ وَآخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ. و در آن بهشت زبان شوق به تقدیس خدا گشایند که بار الها تو از هر نقص و آلایش پاک و منزهی و درود آنها در بهشت «سلام» است و آخرین سخنشان حمد پروردگار عالمیان است. (آیه10 سوره یونس)
  • إِنَّ اللَّهَ عَالِمُ غَيْبِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ. خدا به اسرار غیب آسمانها و زمین داناست و به افکار و اندیشه دلها هم کاملا آگاه است. (ایه 38 سوره فاطر)
  • قُلْ لَا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ. بگو که در همه آسمانها و زمین جز خدا کسی از علم غیب آگاه نیست و اینان هیچ نمی‌دانند که چه هنگام زنده و برانگیخته خواهند شد. (آیه 65 سوره نمل)
  • يَسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّي  لَا يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلَّا هُوَثَقُلَتْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ  لَا تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً  یَسْأَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنْهَا قُلْ إِنَّما عِلْمُهَا عِنْدَ اللَّهِ وَلَیكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ. (ای رسول ما) از تو احوال و ساعت قیامت را سؤال خواهند کرد که چه وقت فراخواهد رسید؟ پاسخ ده که علم آن منحصرا نزد ربّ و خدای من است، کسی به جز او آن را به هنگامش آشکار نکند، (شأن) آن ساعت در آسمانها و زمین بسی سنگین و عظیم است، نیاید شما را مگر ناگهانی. از تو می‌پرسند گویی تو کاملا بدان آگاهی. بگو: علم آن ساعت محققا نزد خداست، لیکن اکثر مردم آگاه نیستند. (آیه 187 سوره اعراف)
  • يَوْمَ يَجْمَعُ اللَّهُ الرُّسُلَ فَيَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ قَالُوا لَا عِلْمَ لَنَا  إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ روزی که خدا همه پیغمبران را جمع گرداند و آن گاه گوید: چگونه امت از دعوت شما اجابت کردند؟ گویند: ما نمی‌دانیم، تویی که به باطن همه کاملاً دانایی.(آیه 109 سوره مایده)
  • وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَيَوْمَ يَقُولُ كُنْ فَيَكُونُ قَوْلُهُ الْحَقُّ وَلَهُ الْمُلْكُ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ. و اوست خدایی که آسمانها و زمین را به حق آفرید و روزی که بگوید: موجود باش، آن چیز بی‌درنگ موجود خواهد شد. سخن او حق است و پادشاهی و فرمان عالم روزی که در صور بدمند تنها با اوست و دانای نهان و آشکار است و هم او به تدبیر خلق دانا و (بر همه چیز) آگاه است. (آیه73 سوره انعام)

بخش دوم: آیاتی که اضافه بر اختصاص دادن علم غیب به خداوند، از غیر او هم نفی می کنند عبارت اند از:

  • وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ  وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ. و کلیدهای خزائن غیب نزد اوست، کسی جز او بر آن آگاه نیست و نیز آنچه در خشکی و دریاست همه را می‌داند و هیچ برگی از درخت نمی‌افتد مگر آنکه او آگاه است و نه هیچ دانه‌ای در زیر تاریکی‌های زمین و نه هیچ تر و خشکی، جز آنکه در کتابی مبین مسطور است. (آیه 59 سوره انعام)
  • قُلْ لَا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ. بگو که در همه آسمانها و زمین جز خدا کسی از علم غیب آگاه نیست و اینان هیچ نمی‌دانند که چه هنگام زنده و برانگیخته خواهند شد. (آیه 65 سوره نمل)
  • قُلْ لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ  إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ. (ای رسول ما) از تو احوال و ساعت قیامت را سؤال خواهند کرد که چه وقت فراخواهد رسید؟ پاسخ ده که علم آن منحصرا نزد ربّ و خدای من است، کسی به جز او آن را به هنگامش آشکار نکند، (شأن) آن ساعت در آسمانها و زمین بسی سنگین و عظیم است، نیاید شما را مگر ناگهانی. از تو می‌پرسند گویی تو کاملا بدان آگاهی. بگو: علم آن ساعت محققا نزد خداست، لیکن اکثر مردم آگاه نیستند. (آیه 188 سوره اعراف)
  • وَلَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَلَا أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَنْ يُؤْتِيَهُمُ اللَّهُ خَيْرًا اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنْفُسِهِمْ إِنِّي إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ. من شما را نمی‌گویم که خزائن خدا نزد من است و نه مدعیم که از علم غیب حق آگاهم و نه دعوی کنم که فرشته آسمانم و هرگز مؤمنان پاکی را که به چشم شما خوارند نخواهم گفت که خدا آنها را هیچ خیری نرساند، که خدا بر دلهای با اخلاص آنها داناتر است که (آنها را عزیز و گرامی داشته و) اگر من آنها را خوار شمارم از ستمکاران عالم به شمار باشم. (آیه 31 سوره هود)

بخش سوم: آیاتی که دلالت بر آگاه نمودن پیامبران به غیب دارد ، بلکه غیب دانی از جانب خداوند را اختصاصی پیامبران می دانند. به عبارتی این طائفه از آیات بیان می کنند که خداوند افرادی را برای این که غیب به آنها بیاموزد بر می گزیند که عبارت اند از :

  • مَا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ ولکنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشَاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ  وَإِنْ تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ. خداوند هرگز مؤمنان را بدین حال کنونی که برآنید وانگذارد تا آنکه (با آزمایش خود) بدسرشت را از پاک گوهر جدا کند. و خدا همه شما را از سرّ غیب آگاه نسازد و لیکن (به این مقام) از پیغمبران خود هر که را مشیّت او تعلق گرفت برگزیند، پس شما به خدا و پیغمبرانش بگروید، که هر گاه ایمان آرید و پرهیزکار شوید اجر عظیم خواهید یافت. (ایه 179 سوره آل عمران)
  • عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا. او دانای غیب عالم است و هیچ کس را بر غیب خود آگاه نمی‌کند. مگر آن کس را که به پیامبری برگزیده است که فرشتگان را از پیش رو و پشت سر او می‌فرستد (تا اسرار وحی را شیاطین به سرقت گوش نربایند). (آیات 26 و 27 سوره جن)
  • وَرَسُولًا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ  وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ  إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ. و او را به رسالت به سوی بنی اسرائیل فرستد که به آنان گوید: من از طرف خدا معجزی آورده‌ام، من از گل مجسمه مرغی ساخته و بر آن (نفس قدسی) بدمم تا به امر خدا مرغی گردد، و کور مادر زاد و مبتلای به پیسی را به امر خدا شفا دهم، و مردگان را به امر خدا زنده کنم، و به شما (از غیب) خبر دهم که در خانه‌هاتان چه می‌خورید و چه ذخیره می‌کنید. این معجزات برای شما حجّت و نشانه (حقانیت من) است اگر اهل ایمان هستید. (ایه 49 سوره ال عمران)
  • ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلَامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ. این از اخبار غیب است که به تو وحی می‌کنیم، و تو حاضر نبودی آن زمان که قرعه برای نگهبانی و کفالت مریم می‌زدند تا قرعه به نام کدام یک شود، و نبودی نزد ایشان وقتی که بر سر این کار نزاع می‌کردند. (آیه 44 سوره آل عمران)

بخش چهارم: آیاتی که دلالت بر نفی غیب دانی از پیامبران میکنند که عبارت اند از :

  • قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ  قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ  أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ. بگو: من شما را نمی‌گویم که گنج‌های خدا نزد من است و نه آنکه از غیب (الهی) آگاهم و نمی‌گویم که من فرشته‌ام، من پیروی نمی‌کنم جز آنچه را که به من وحی می‌رسد. بگو: آیا کور و بینا برابرند؟ آیا فکر و اندیشه نمی‌کنید؟ (سوره انعام ایه 50)
  • قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ  فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ  إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ. خدا خطاب کرد که ای نوح، فرزند تو هرگز با تو اهلیت ندارد، زیرا او را عمل بسیار ناشایسته است، پس تو از من تقاضای امری که هیچ از حال آن آگه نیستی مکن، من تو را پند می‌دهم که از مردم جاهل مباش. (سوره هود آیه 46)
  • وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ  مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ  سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ. و بعضی از اعراب بادیه‌نشین اطراف شما (اطراف مدینه) منافقند و بعضی اهل شهر مدینه هم منافق و بر نفاق ماهر و ثابتند که تو از آنها آگاه نیستی، ما از آنها آگاهیم، آنان را دو بار عذاب خواهیم کرد (در دنیا قبل از مرگ و در برزخ بعد از مرگ) و عاقبت هم به عذاب سخت ابدی دوزخ بازگردانیده می‌شوند. (سوره توبه آیه 101)

بخش پنجم: آیاتی که دلالت دارند بر اینکه انبیاء از خود نفی علم غیب کرده اند که عبارت اند از :

  • وَلَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَلَا أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَنْ يُؤْتِيَهُمُ اللَّهُ خَيْرًا اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنْفُسِهِمْ  إِنِّي إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ. من شما را نمی‌گویم که خزائن خدا نزد من است و نه مدعیم که از علم غیب حق آگاهم و نه دعوی کنم که فرشته آسمانم و هرگز مؤمنان پاکی را که به چشم شما خوارند نخواهم گفت که خدا آنها را هیچ خیری نرساند، که خدا بر دلهای با اخلاص آنها داناتر است که (آنها را عزیز و گرامی داشته و) اگر من آنها را خوار شمارم از ستمکاران عالم به شمار باشم. (سوره هود آیه 31)
  • قُلْ لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ  إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ. بگو که من مالک نفع و ضرر خویش نیستم مگر آنچه خدا خواسته، و اگر من از غیب (جز آنچه به وحی می‌دانم) آگاه بودم بر خیر و نفع خود همیشه می‌افزودم و هیچ‌گاه زیان و رنج نمی‌دیدم، من نیستم مگر رسولی ترساننده، و بشارت دهنده گروهی که اهل ایمانند. (سوره اعراف آیه 188)
  • مَا كَانَ لِيَ مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلَى إِذْ يَخْتَصِمُونَ. مرا بر فرشتگان عالم بالا که (در قضیّه خلق آدم یا غیر آن) خصومت و گفتگو داشتند علمی (پیش از وحی خدا) نبود. (سوره ص آیه 69)
  • يَوْمَ يَجْمَعُ اللَّهُ الرُّسُلَ فَيَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ قَالُوا لَا عِلْمَ لَنَا  إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ. روزی که خدا همه پیغمبران را جمع گرداند و آن گاه گوید: چگونه امت از دعوت شما اجابت کردند؟ گویند: ما نمی‌دانیم، تویی که به باطن همه کاملاً دانایی. (سوره مایده ایه 109)

بخش ششم: آیاتی که از آنها برداشت میشود ، انبیاء نسبت به بعضی از امور علم نداشتند:

وَلَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَى قَالُوا سَلَامًا قَالَ سَلَامٌ فَمَا لَبِثَ أَنْ جَاءَ بِعِجْلٍ حَنِيذٍ / فَلَمَّا رَأَى أَيْدِيَهُمْ لَا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قَالُوا لَا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمِ لُوطٍ. و محققا فرستادگان ما (فرشتگان آسمان) بر ابراهیم (خلیل) بشارت آورده و او را سلام گفته و او پاسخ سلام بداد، آن گاه ابراهیم بی‌درنگ از گوشت گوساله کبابی آورد. و چون دید که آنان به طعام دست دراز نمی‌کنند آنان را بیگانه شمرد و در حال از آنها دلش متوحش و بیمناک گردید، آنان گفتند: مترس که ما فرستاده خدا به قوم لوط می‌باشیم. ( آیات 69 و 70 سوره هود)

جمع آیات

علامه طباطبایی می فرمایند:

آیاتی در قرآن کریم امده که علم غیب را مختص خداوند دانسته است و آیات دیگری نیز آمده که دلالت دارد بر اینکه رسولش از غیب آگاه کرده است این آیات، آیات قبل را تعبیر میکند.

از لسان قرآن و روایات چنین برداشت می شود که خداوند دو نوع علم دارد:

یکی علمی که اختصاص به ذات ربوبیتش دارد.

دوم علمی که عمومیت دارد و آگاهی از آن برای غیرخداوند جایز است.

احاطه خداوند بر همه چیز است حتی بر ائمه(ع) و علم آنها در حالی که ائمه هیچ احاطه ای به علم خداوند ندارند مگر آنچه را که او بخواهد در اختیار انسان قرار بدهد.[28]

یعنی علم مطلق نزد خداوند است و مقداری از آن به خواست خداوند به برگزیدگان داده میشود.[29]

گروهی نیز بیان داشته اند که جمع آیات اینگونه است که علم خداوند علم تفصیلی و علم غیرخدا اجمالی است.

یعنی هرجا علم به خدا نسبت داده شده منظور علم تفصیلی است ، هرجا به غیر خدا نسبت داده شده علم اجمالی است.

گروهی نیز بیان داشته اند که جمع بین آیات اینکه غیب را مخصوص خدابدانیم و موارد دیگر را علم غیب واقعی ندانیم.

در قرآن کریم غیب دانی غیر پیامبران مطرح شده است که نشان می­دهد علم غیب اختصاص به دریافت از طریق وحی ندارد و می­تواند با عنایت الهی به غیر پیامبران و به بندگان صالح تعلق بگیرد.

مثل: 1. غیب دانی اصف بن برخیا

  1. غیب دانی حضرت مریم
  2. غیب دانی مادر موسی (ع)
  3. غیب دانی ذوالقرنین

غیب در روایات

کلمه غیب درروایات زیاد است، البته این استعمال با وجوه مختلفی است ، مثلا درنهج البلاغه کلمه غیب و مشتقاتش در حدود 30 مورد است.[30]

در اکثر موارد واژه غیب ومشتقات آن برای ورای حس و درک انسان است و گاهی در مقابل حضور استعمال شده است، مثل : والنصیحه فی المشهد و الغیب (حق شما بر من (حاکم) این است که شما در حضورتان و غیر حضورتان نصیحت می کنم.)

روایات مربوط به علم غیب در منابع حدیثی مثل اصول کافی ، بصائیر الدرجات ، بحارالانوار ، نهج البلاغه ، آمده است.

روایات در باب علم غیب سه قم است:

  • روایاتی که علم غیب را مختص خداوند می دانند.

روایت از امام معصوم: ان مع العلم ما استاثره الله به ولم یطع علیه احد.

روایت از امام معصوم: ان الله علمین علما عاماً و علماً خاصاً لم یطلع علیه احد. (تفسیر مجمع البیان ج8 ص324)

  • روایاتی که نافی علم غیب از غیر خداوند است.

علامه مجلسی (ره) یک فصل مستقل در این باب دارد با عنوان «انهم علیهم السلام لا یعلمون الغیب» یعنی اهل بیت (ع) علم غیب نمی­دانند. علامه پنج روایت در این مورد آورده است.

  • روایاتی که دلالت بر غیب دانی غیر پروردگار دارد.

رسول اکرم (صل الله علیه و آله) می­فرماید: «معاشر الناس ما من علم الا و قد احصاه الله فی و کل علم عَلمتُهُ، فقد اَحصیتُهُ فی امام المتقین و ما مِن عِلم اَلا و قد عَلمتُهُ علیا و هو الامامُ المبین. ای جمعیت مردم، علمی نیست مگر آن که خداوند نزد ما قرار داده و هر علمی را که من فرا گرفتم پس آن را نزد امام متقین قرار دادم و علمی نبود مگر اینکه به علی (ع) آموختم. او امام مبین است.»[31]

علم غیب در نظر شیخ مفید(ره)

شیخ مفید درکتاب اوائل المقالات که می توان چکیده اندیشه ها را در آن دید به مقوله علم غیب پرداخته است که خلاصه آن را در اینجا بیان می کنیم.

یکی از مبانی معرفت شناسانه ای که شیخ دارد این است که می نویسد:

عقل اگرچه در دفاع از آموزه های وحیانی کار آمده است اما بدون یاری گرفتن از وحی نمی تواند در تحصیل معرفت کار امد باشد بدین جهت خداوند ازابتدای مکلف کردن انسان درکنار او پیامبر قرار داده است تا هدایتگر عقل او باشد.[32]

می نویسد رسولی وجود داشته باشدتا آن معارف را به آگاهی ما برساند وگرنه عقل خود به تنهایی نمی توانند وسیله شناخت بسیاری از معارف ازقبیل جزا ، معاد ، مرگ ، بهشت و … قرارگیرد.[33]

شیخ مقید بحث علم غیب را در بحث علم امام معصوم مطرح کرده است و می نویسد:

ائمه(ع) از آل محمد(ص) می دانند تمایز بعضی از بندگان را ومی شناسند آنچه در آینده هست خواهدشد و البته این نوع علم بر آنها واجب نیست که از صفات آنها محسوب شود. در امامت آنها هم شرط نیست بلکه خداوند به آنها کرامت کرده و انها را به این امور آگاه کرده به جهت لطفی که در طاعت آنها و تمسک به امامت آنها دارد.[34]

شیخ مفید در کتب مختلف خود علم غیب داشتن ائمه اطهار(ع) را قبول کرده و انرا صدق و صداقت آنها در مسیر هدایت خلق به سوی خداوند میداند.

شبهات

  • اختصاصی بودن علم غیب به خداوند

جواب: درقران کریم آیاتی دیگر دلالت بر این دارد که علم غیب برای غیر خداوند هم وجود دارد. علم غیب به ذات از پرودگار و به عرض از بندگان صادر می شود.

  • ممانعت علم غیب از واقع شدن در هرگونه خطاء

گفته شده علم غیب اینکه عالم به غیب از همه نفع و ضرر های مربوط به خود و دیگران آگاهی کامل داشته تا بتواند دفع ضرر و جذب منفعت از خود کند و عقل بر این مسئله هم حکم میکند.

نقل هم بیان میکند ولا ناقوا بایدیکم الی التهکه

و در تاریخ مشاهده میکنیم که ائمه اطهار(ع) دربسیاری از مواقع خودرا در دامن هلاکت قرارداده اند.

جواب: اولا ما علم غیب مطلق را فقط برای خدا میدانیم و بندگان در علم غیب محدودیت دارند و چه بسا حوادثی از حیطۀ عامی کسی خارج بشود وهنوز خداوند نخواسته یا مصلحت ندانسته او را مطلع کند و ممکن است بعضی از حوادث از همین

دوما لازمه داشتن علم غیب عمل نمودن به ان نیست چه بسا حوادثی را پیامبر یا امام آگاه بوده اما نخواسته اند بر طبق علم غیب عمل کنند.

و اراده الهی بدان بوده که عالم طبق اسباب وعلل پیش رود و چه بسا عمل بر این علم غیب مخالف با حکمت الهی باشد.

سوما آگاهی های غیبی چون از امور غیر عادی محسوب میشود و تکلیف آور نیست زیرا ملاک عمل برای  امور شخصی و امور اجتماعی علوم عادی است.

علی (ع) : اگر خداوند برابر با علم واقعی خودش درباره خلقش عمل می کرد احتیاجی به فرستادن پیامبرنبود.(بحارالانوار،ج4)

پیامبران انسان اند و انسان دارای دوجنبه بشری و ربوبی است ، لازمه جنبه بشری همانند زیستن دیگران بر طبق قوانین و ضوابط طبیعی و عادی است و لازمه جنبه ربوبی دریافت وحی و الهام است.

  • منابع علم غیب فقط دراختیار پیامبران است.

اگر امام را جانشین پیامبر بدانیم اولین چیزی که از او باید ارث ببرد علم است.

وروایات بسیاری در این باب مطرح است.

  • علم غیب و غلو

قائل به علم غیب بودن باعث خارج شدن امامان از حد بشری می شود و منجربه خدایی تلقی کردن انسان می گردد.

جواب:

علم غیب برای فردی قائل شدن دلیل بر ربوبیت نیست.

انسان ها سه قسم اند :

  • عوام
  • خواص
  • خاص الخاص

از نگاه قرآن انسان با همۀ انسان ها ارتباط دارد و راه ارتباط فرق دارد.

با پیامبران از طریق وحی اگرچه وحی هم در قران درجاتی دارد وقرار نیست به هرکسی وحی شد اورا پیامبر بدانیم. در قرآن می فرماید: و اوحی ربک الی النحل

نوع وحی اینجا متفاوت خواهد بود. وحی بر پیامبر تشریعی و برای ابلاغ است. وحی به زنبور هدایت اوست.

با خاتم الانبیاء وحی تشریعی تمام شد اما وحی های دیگر هنوز هست.

منابع

  • قرآن
  • تفسیر المیزان ، علامه طباطبایی
  • معجم المفردات الفاظ قرآن
  • دائره المعارف القرن العشرین
  • دائره المعارف تشیع – سید احمد جوادی
  • دائره المعارف بزرگ اسلامی –کاظم بجنوردی
  • حکمه المقالیه فی الاسفار الاربعه –ملاصدرا
  • نهایه الحکمه- علامه طباطبایی
  • مجموعه آثار شهید مطهری

10)شیخ اشراقی – تصحیح هنری کربن

11)حقیقت علم

12)مباحث المشرقیه – عبد الرحمن بن احمدلاهیچی

13)لسان العرب

14)مقیابس الفه

15)الغدیر- علامه امینی

16)کشف الاسرار-خواجه عبدالله انصاری

17)المعجم الفهرس الفاظ نهج البلاغه – محمد دشتی

18)اوائل المقالات فی المذاهب – ملاصدراء

[1] به معنای فاعلی دانستن

[2] معجم مفردات، الفاظ قرآن، ن: دارالقرآن

[3] دایره المعارف القون العشرین- ن: دارالفکر ، ج6 ماده علم

[4] عبدالحسین مشکوه الدین- حقیقت علم- ن: دانشگاه تهران

[5] مباحث المشرقیه ، ج1 ص 453 ، عبد الرحمن بن احمد لاهیچی

[6] همان

[7] حکمت متعالیه، فی الاسفار الاربعه ، ج3 ، ص305

[8] نهایه الحکمه، علامه طباطبایی، مرحله یازدهم ص236

[9] شیخ اشراقی – تصحیح هنری کربن

[10] دایره المعارف بزرگ اسلامی – کاظم موسی بجنوردی – موسسه فرهنگی حیان ، ج7 ص 321

[11] دایره المعارف تشیع ، سید احمد جوادی ، ج2 ، ص 39

[12] المیزان ، ج2 ، ص395

[13] معجم مفردات الفاظ قرآن ماده عرف ، ص 343

[14] همان

[15] معجم مفردات الفاظ قرآن ماده عرف ص 892

[16] معجم مفردا ت الفاظ قرآن ص380

[17] لسان العرب ج10 ص 151

[18] مقیایس اللفه ج4 ، ص 403

[19] معجم مفردات الفاظ قرآن ص 381

[20] المیزان چ7 ص 126

[21] الغدیر ج5 ص 52

[22] المیزان ، ج 1 ، ص 45 و ج 7

[23] کشف الاسرار ، خواجه عبدالله انصاری ، ن : امیر کبیر

[24] المیزان ، ج 7 ، ص 127

[25] نمل ، 65

[26] معجم الفهرس الالفاظ قرآن کریم ماده غیب ص 507

[27] علم غیب – محمد حسن نادم

[28] المیزان ، ج2 ، ص 334

[29] همان

[30] معجم الفهرس الالفاظ نهج البلاغه – محمد دشتی – ن امام علی (ع) ص 342

[31] بحار الانوار، ج37، ص208

[32] اوایل المقالات فی المذاهب والمختارات – باهتمام دکتر مهدی محقق- موسسه مطالعات اسلامی

[33] همان

[34] همان ص25