بررسی تطبیقی عصمت از دیدگاه شیخ مفید و شیخ صدوق

بررسی تطبیقی عصمت از دیدگاه شیخ مفید و شیخ صدوق

 

بررسی تطبیقی عصمت از دیدگاه شیخ مفید و شیخ صدوق

 

 

چکیده                                                                            سید امان الله میرزایی

مسأله عصمت از مهمترین و اساسی­ترین مباحث کلامی است که قدمت آن، مقارن با ایمان به ادیان است. با اینکه اعتقاد به عصمت پیامبران و معصومین علیهم السلام مورد اتفاق همه علمای مسلمان است، اما پیرامون گستره و دامنه­ی عصمت اختلاف نظرهای متعددی وجود دارد که بررسی آن حائز اهمیت است. از این رو؛ مقاله حاضر با هدف بررسی تطبیقی عصمت از دیدگاه شیخ مفید و شیخ صدوق­ صورت گرفته است. روش تحقيق اين مقاله تحليلي و توصيفي است؛ و روش گردآوري اطلاعات نيز به صورت کتابخانه­اي است. حاصل این تحقیق نشان می­دهد که شیخ مفید و شیخ صدوق هر دو اعتقاد دارند که پیامبران و امامان معصوم هستند. آنها معتقدند امامان، از زمان امامت تا آخر عمر، از هر گناه کبیره، صغیره و خطا و لغزش، معصوم اند و پیامبران نیز  از ابتدای نبوّت تا آخر عمر، معصوم اند و هیچ گناه صغیره و کبیر­­ه­ای از آنها سر نمی­زند. البته در این زمینه شیخ مفید معتقد است که این عصمت فراگیر مختص نبی اکرم (ص) است. او در مسئله عصمت بین پیامبر اسلام و دیگر پیامبران، تفاوت قائل می­شود و معتقد است دیگر پیامبران نیز از جمیع گناهان معصوم هستند به استثنای آن دسته از گناهان صغیره ای که مایه­ی بی اعتباری آنان نمی­شود اما صدوق در این باره تفاوتی قائل نشده است. صدوق، از جمله معتقدین به سهوالنبی است. او، سهو و نسیان را بر پیامبران در مسائلی چون نماز جایز می­داند و به نظر او این مسئله منافاتی با عصمت ندارد، در مقابل، مفید، سهو پیامبر در نماز را رد می­کند و همین اندازه سهو را هم درباره پیامبر اسلام (ص)، جایز نمی­داند.

 

واژگان كليدي: عصمت، پیامبر، امام، سهوالنبی، شیخ مفید، شیخ صدوق.

 

 

1- مقدمه

مسأله عصمت، از مسائل مهمِ اعتقادیِ مسلمانان و به ويژه مذهب شیعه امامیه است. و اگر فرد به عصمت پیامبران و امامان (ع) اعتقاد نداشته باشد، بحث نبوّت و امامت نیز که يكی از ارکان اصلی اسلام است، منتفی خواهد شد و چون شناخت توحید و معاد بدون نبوّت امكان پذير نیست، در نتیجه در هر سه اصل اساسی دين با مشكل روبرو خواهد شد، و دين ديگر معنايی نخواهد داشت. به عبارت ديگر، می­توان گفت که همه­ی مسلمانان به طورکلی عصمت پیامبران و معصومین (ع) را قبول دارند، امّا در حدود، دامنه و تفسیر آن نه تنها در بین فُرق مسلمان، بلكه در میان متكلمان امامیه هم که بیشترين حد عصمت را برای پیامبران و امامان قائل هستند، اختلافات قابل توجهی وجود دارد. بعضی از متكلمان امامیه عصمت مطلق را قبول ندارند و براين عقیده هستند که معصومین من جمله پیامبران نیز، مانند ديگر انسان­ها هستند و تنها تفاوت شأن با ديگر انسان­ها، اين است که به آنها وحی می­شود. بر اين مبنا، گناهان صغیره قبل از نبوّت و اشتباه و سهو که از حیطه وحی خارج بوده را برای پیامبران جايز می­دانند، تا جايی که شیخ صدوق نه تنها اشتباه و سهو را برای پیامبران جايز دانسته، بلكه آن را ضروری و نشانه­ی بشر و بنده بودن می­دانند. البته متكلمان در رابطه با کیفیت اشتباهاتی که بر پیامبران جايز دانسته­اند، متفاوتند. بعضی اشتباه قبل از نبوّت را جايز دانسته اند و بعضی ديگر هم اشتباه پس از نبوّت در حواس و علوم اعتباری و امور عادی را جايز دانسته اند و فردی همچون سید محمد حسین فضل الله حتی اشتباه در تبلیغ را به شرط اينكه پس از آن اصلاح شود را ممكن (جایز) دانسته(فضل الله، 1419ق، ج4، ص153). و بعضی پیامبر اسلام (ص) را استثناء و معصوم از هر گونه اشتباه دانسته­اند. از جمله مخالفان عصمتِ مطلق به معنای مذکور، می­توان به شیخ مفید اشاره کرد. از دیگر قائلین به عصمت محدود و مقید انبیاء می­توان به شیخ صدوق اشاره کرد. شیخ صدوق گناهان صغیره قبل از بعثت و اشتباه در امور عادی را برای پیامبران جایز دانسته­اند.

 درباره عصمت به وفور بحث شده است و کتاب­ها، پايان نامه ها و مقالات زيادی از گذشته تاکنون در اين زمینه نوشته شده است، به عنوان مثال می توان به کتاب «التنبیه المعلوم؛ البرهان علی تنزیه المعصوم عن السهو و النسیان» نوشته شیخ حرعاملی؛ «عصمت از منظر فریقین» نوشته سیدعلی حسینی میلانی؛ «عصمت از دیدگاه شیعه و اهل تسنن» نوشته فاطمه محقق اشاره کرد. از جمله اين مقالات نیز می­توان، به مقالاتی مانند؛ «عصمت پیامبران در انديشه رضوی» نوشته دکتر علی نصیری؛ مقاله «بررسی عصمت از نظر شیخ صدوق و علامه طباطبایی» از مرتضی عرفانی و مراد شمس الدینی؛ مقاله ««عصمت انبیا و ائمه اطهار علیهم السلام» از مهناز قدرتی و مقاله «تبیینی نو از مسئله عصمت و واکاوی نظريه سهو النبی(ص)» نوشته سید موسی هاشمی تنكابنی اشاره کرد.

با توجه به مباحث مطرح شده و نظر به اينكه عصمت پیامبران رابطه تنگاتنگی با فهم آيات قرآن و اصول دين دارد، تا جايی که اگر تبیین درستی از آن نداشته باشیم، در فهم آيات قرآن و اصول دين هم دچار مشكل می شويم پس لازم است که مقوله عصمت بررسی شود تا درک بهتری در اين مهم حاصل شود. در اين پژوهش درصدد بررسی عصمت از دیدگاه شیخ مفید و شیخ صدوق هستیم.

2- مفهوم عصمت

در این بخش به بررسی مفهوم عصمت در لغت و اصطلاح پرداخته می­شود

2-1  عصمت در لغت

ابن فارس در کتاب معجم المقايیس اللّغه «عصمه» را از ريشه «ع ص م» می­داند و بر اين عقیده است که يک معنی بیشتر ندارد و آن هم امساک و منع يعنی باز دارندگی است(ابن فارس، 1404ق، ج4، ص331-332). الفراهیدی ددر کتاب ترتیب العین «عصمه» را از ماده «ع ص م» دانسته و از جمله معانی حفظ و نگهداری، دفع کردن، امتناع، چنگ زدن به چیزی، پناه بردن، وسیله باز داشتن و … را برای آن بیان کرده است(فراهیدی، 1383ش، ص313-314). ابن منظور نیز در لسان العرب عصمت را به معنای منع(بازداشتن) معنا کرده است(ابن منظور، 1375ش، ج12، ص403).

راغب اصفهانی هم در مفردات فی غریب القرآن «العصم» را «امساک یا نگه داشتن و حفظ کردن» ترجمه کرده است(اصفهانی، 1387ش، ج2، ص608).

لذا در منابع لغوی عصمت  به معنای منع کردن و بازداشتن است و به همین معنا در برخی از آیات و روایات به کار رفته است در آیه 43 سوره هود می­خوانیم:

﴿لا عاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ اَمْرِ اللّه اِلاّ مَنْ رَحِمَ﴾؛ « امروز هیچکس را از قهر خدا جز به لطف او پناه نیست. (تنها رحمت او است که مانع از عذاب می‌گردد)»

در آیه 67 سوره مائده نیز آمده است:

﴿­وَ اللّه یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ﴾؛ «­خدا تو را از شر و آزار مردمان محفوظ خواهد داشت.» امام علی (ع) درباره عصمت فرموده است: «الاعتبارُ یُفیدُ العِصمَة؛ عبرت‌گیری (از کارهای دیگران) مصونیت آدمی‌ را به دنبال دارد (و از آزمودن دوباره‌ی اعمال ناپسند جلوگیری می‌کند).»(محمدی ری شهری، ج7، ص429) یا در روایتی دیگر حضرت فرموده­اند:

«­إنَّ التَّقوی عِصمَةٌ لَكَ في حَياتِكَ؛ تقوای الهی (از آلودگی به گناه) بازتان می‌دارد.»(همان).

2-2 عصمت در اصطلاح

در اصطلاح عصمت از دیدگاه­ها و نظریه­های مختلفی تعریف شده است. بسیاری از متكلمان شیعه عصمت را از مصاديق لطف(آنچه انسان را به طاعت نزديک و از معصیت دور می سازد­) دانسته­اند(جمعی از نویسندگان، 1393ش، ص306). از جمله مشهورترین متکلمان امامیه در این زمینه  می­توان به شیخ مفید اشاره کرددر واقع؛ بر اساس منابع کلامی موجود، می توان شیخ مفید را نخستین متکلم شیعی دانست که در آثار گرانقدر خود، به تعریف عصمت پرداخته است، وي در کتاب تصحیح الاعتقادش با بیان، اینکه عصمت همان لطف و توفیق الهی است می­گوید: «عصمت از ناحیه خداوند، همان توفیق و لطف او براي حجت هاي او است و اعتصام به این عصمت به وسیله ي حجج الهی براي حفظ دین خداوند از ورود گناهان و خطاها درآن است.» (مفید، 1414ق، ص128)

وی همچنین در کتاب «عقایدالاسلامیه» به تعریف معنای عصمت پرداخته و می­گوید: «عصمت لطفی است از خداوند متعال دربارة بنده اش تا او را با این که توانایی بر معصیت و ترك طاعت را دارد از واقع شدن در نافرمانی و ترك فرمانبرداري باز دارد.»(همو، 1386ش، ص64).

در کتب کلامی، معصوم با غیر معصوم در لطفی که آنان را به طاعت خداوند نزدیک کند شریک هستند و براي معصوم چیز دیگري اضافۀ بر آن است و آن اینکه به دلیل داشتن ملکۀ نفسانیۀ قدسیه که به سبب لطف در او حاصل شده، ترك طاعت و فعل معصیت را اختیار نمی کند با وجود آن که قدرت بر انجام آن را دارد .

با نگاهی به آثار متکلمان دربارة مسالۀ عصمت، روشن می­شود که شیخ نخستین کسی است که براي روشن ساختن معناي اصطلاحی عصمت از معناي لغوي آن بهره گرفته است. ایشان در تعریف لغوي عصمت بر آن است که عصمت، در لغت چیزي است که انسان با وجود آن از وقوع در آنچه دوست ندارد مصون و محفوظ می ماند (مفید، 1330ش، ص134). شیخ مفید در آثار خود دست کم چهار بار به تعریف اصطلاحی عصمت پرداخته است.

عمدة تاکید ایشان در این تعاریف، برجسته کردن این مطلب است که در فرآیند عصمت، تفضل و لطف الهی نقش محوري دارد، اما این حقیقت به معناي قهري بودن فرآیند عصمت نیست بلکه تا زمانی که شخص مورد لطف از آن استفاده نکند، فعل عصمت محقق نمی­ شود. وي براي تبیین تعریف خود، عصمت را به طنابی تشبیه می ­کند که به شخص در حال غرق شدن می دهند تا با آن خود را نجات دهد. در نظر ایشان اگر انسان از لطف خداوند استفاده کرد و اطاعت او را به جا آورد، این امر، توفیق و عصمت نامیده می شود. از این رو همۀ ملائکه و انبیاء و امامان معصوم اند زیرا از لطف خدا بهره برده و او را اطاعت کرده اند (فاریاب، 1390، ص285) شیخ مفید در تعریف دیگری از عصمت، با نگرشی دیگر به این مسئله، به گسترش مفهومی آن می پردازد، بدین معنا که لطف و تفضل الهی را منحصر به حفظ از گناه نمی داند بلکه دایرة آن را به مصونیت از اشتباه در دین گسترش می دهد و می نویسد:

«عصمت، توفیق و لطفی از جانب خداوند است که آن را به حجت هاي خود بخشیده و با آن از گناه و اشتباه در دین مصون می مانند» (مفید، 1414ق، ص128)

شیخ مفید در این تعریف، با روشن کردن مصداق­هاي بهره مندان از این لطف که همان حجت هاي خدا هستند، گسترة آن را از گناه به اشتباه در دین نیز توسعه می­دهد، ضمن آنکه مفهوم عصمت را دربارة اشتباه در دین نیز بکار می­برد . با توجه به آنچه بیان شد، می­ توان گفت شیخ مفید مقدمات و ویژگی هاي عصمت را الهی بودن آن و اختیار داشتن معصوم در ارتکاب گناه می داند.

از جمله دیگر نظریه­های مطرح درباره عصمت معصومین (ع)، نظریه ملکه نفسانی است. اين ديدگاه که عصمت را از سنخ ملكه می داند ، از زمان خواجه نصیرالدين طوسی وارد کتب شیعیان شده است(جمعی از نویسندگان، 1389ش، ص306). خواجه نصیر الدن طوسی اين نظريه را در کتاب » تلخیص المحصل المعروف بنقد المحصل « ، آورده و آن را به حكماء نسبت داده است(طوسی، 1405ق، ص369). مشهور فالسفه و بعضی از متكلمان امامیه، عصمت را به ملكه نفسانی تعري کرده اند،که شخص در پرتوی آن، از انجام گناهان خودداری می کند. و يا به عبارت ديگر، می توان گفت که دارنده ی آن از مرتكب شدن به گناهان در تمام عمر مصونیّت پیدا خواهد کرد(سبحانی، 1420ق، ج3،ص 159؛ میرسید شریف، 1412ق، ص65).

3- عصمت پیامبران

در این بخش به بررسی عصمت پیامبران از دیدگاه شیخ مفید و شیخ صدوق پرداخته می­شود.

3-1- عصمت و افراد دارای عصمت

همانطور که گفته شد؛ شیخ مفید، عصمت را در امان نگهدارنده و مانع از وقوع آنچه ناپسند است می داند و از دید او اطاعت و تمسک به فرمان خداوند، اعتصام است (مفید، 1330ش، ج4، ص134). عصمت در آثار مفید این شاخصه ها را دارد:

  • عصمت، لطف؛ تفضل و توفیق خداوند است.
  • عصمت، نگهدارنده از گناهان و غلط در دین است (مفید، 1414ق، ج5،ص 128).
  • عصمت موجب جبر نیست و نوعی نیروی القا و تشویق کننده است و با قدرت بر معصیت منافاتی ندارد (مفید، 1386ش، ج10: 37؛ مفید، 1372ش(الف)، ج49: 115).
  • مبنای عصمت، علم معصوم است (مفید، 1414ق، ج5، ص 128).
  • عصمت شرط نبوّت و امامت است (مفید، 1386ش، ج10، ص­40).

از نگاه او ویژگی مهم عصمت، مبتنی بودن آن بر علم و اختیار و منافات نداشتن آن با قدرت بر معصیت است. برخلاف شیخ مفید، شیخ صدوق در تالیفات خود، تعریفی از عصمت ارائه نکرده و فقط به بیان حدود آن در پیامبران و امامان پرداخته است. شیخ صدوق در باب افراد دارای عصمت­، همه انبیاء، رسولان و امامان را از هر ناپاکی معصوم می­داند. او معتقد است آن ها، هیچ معصیتی مرتکب نمی شوند و همواره مطیع خداوند هستند. او بر این باور است هر کس عصمت آنان را قبول نکند، جاهل و کافر است (صدوق، 1343ش، ص 71).

حال آنکه شیخ مفید عصمت را از آن ملائکه، پیامبران و ائمه اثنی عشر علیهم السلام می­داند و می­نویسد: «همه ملائکه و پیامبران و ائمه علیهم السلام معصوم اند؛ زیرا آن­ها متمسک­اند به طاعت خداوند.» (مفید، 1372، ج4: 135). او در آثار دیگرش همین مطلب را تکرار می کند (مفید، 1414ق، ج4، ص162 و  ج5، ص­129).

3-2- زمان و محدوده عصمت

شیخ مفید معتقد است که، عصمت انبیاء باید در دو قسمت قبل از نبوّت و بعد از نبوّت بررسی شود. مفید، همه پیامبران را قبل و بعد از نبوّت، معصوم از کبائر می داند (مفید،­1330ش، ج4، ص­67). همچنین معتقد است پیامبران، بعد از نبوّت، هیچ گناه کبیره و صغیره ای مرتکب نمی شوند اما قبل از نبوّت، صغائری که مایه ی بی اعتباری شان نمی شود و به صورت غیر عمدی از آنها صادر شود، رواست و در جای دیگر می­گوید: انبیاء و ائمه در حال نبوّت و امامت، از همه کبائر و صغائر معصومند (همو، 1414ق، ج5، ص­129) مفید در این میان، بین پیامبر اسلام و سایر انبیاء تفاوتی قائل می­شود و معتقد است که ایشان، از اول تا آخر عمرش از سهو، نسیان و گناهان کبیره و صغیره­ی عمدی و غیر عمد، معصوم است (همو، 1386ش، ج10، ص37). او تصریح می کند که پیامبر اسلام، از زمان خلقت تا وفاتس، معصیت خدا نکرده و به عمد یا از سرنسیان مرتکب گناه نشده است (همو، 1330ش، ج4، ص62). مسئله­ی دیگری که مفید به آن توجه کرده امور مستحب است. از نظر او جایز است که انبیاء و ائمه علیهم السلام عقلا بدون عمد، ترک مستحب داشته باشند اما می­گوید پیامبر ما و ائمه ی بعد از او ترک مستحب نداشتند و قبل و بعد از امامتشان هم، امر واجبی را ترک نکردند (همو، 1414ق، ج5، ص129). از نظر مفید، پیامبر اسلام و ائمه علیهم السلام، قبل از تکلیف، نقص و جهل نداشتند و در صغر سن، کمال برایشان حاصل بوده مانند حضرت عیسی و یحیی علیهم السلام و این امر، عقلا جایز است اما این که در علم و عصمت، مانند بعد از زمان نبوّت و امامت بوده اند یا نه، توقف کرده و تنها اضافه می کند برای ما قطعی است از زمانی که خداوند عقول پیامبر اکرم و امامان را کامل کرد تا هنگام قبض روحشان، عصمت برای آنها لازم است (همان، ج5، ص130). مفید می­گوید آنها از زمان اکمال عقلشان حجت خداوند بوده اند و ما مطمئنیم عصمت از زمان اکمال عقل آنها لازم است و سپس اضافه می کند که آنان قبل از تکلیف، نقص و جهل نداشته اند یعنی کامل بوده اند شاید بتوان از سخن او نتیجه را گرفت که پیامبر و امامان علیهم السلام حتی قبل از تکلیف هم حجت خداوند بوده اند و لااقل حدی از علم و عصمت را داشته اند اما وی تصریحی به این مسئله ندارد و همان طور که خودش گفته در این باره توقف کرده است. البته او می گوید پیامبر اسلام و امامان، قبل از نبوّت و امامت، حتی از سر نسیان گناه نمی­کردند و ترک واجب هم نداشته اند. او درباره ی تفضلی یا اکتسابی بودن عصمت قبل از تکلیف هم، سخنی نگفته است و فقط به نمونه ای مانند حصول کمال در صغر سن برای حضرت عیسی و حضرت یحیی علیهم السلام اشاره کرده و از جمله ی «و نقطع علی ان العصمه لازمه لهم مند اکمل الله تعالی عقولهم الی ان قبضهم – علیهم السلام-» می توان دریافت تفضل و اعطای خداوند، نقش مهمی در این مسئله دارد. به طور کلی از نگاه مفید، انبیاء و رسولان، به غیر از رسول اکرم (ص)، بعد از نبوّت، هیچ گناه کوچک و بزرگی انجام نمی دهند اما ممکن است قبل از نبوّت، صغائری که عمدی و بی اعتبار کننده نباشد مرتکب شوند. مفصید، عصمت پیامبر اسلام را از انبیاء دیگر جدا کرده و کبائر، صغائر، سهو و نسیان را چه عمدا و چه سهوا، در تمام عصر از نبی اسلام سلب می کند و می گوید پیامبر (ص) حتی ترک مستحب هم نداشته است.

از نظر صدوق، انبیاء، رسولان و ائمه هیچ گاه مرتکب نمی شوند، نه صغیره و نه کبیره. همچنین نافرمانی نمی کنند و هرچه خداوند به آن ها امر می کند انجام می دهند. آن ها از ابتدا امرشان از ابتدا نبوّت یا امامت – تا آخر عمر، همیشه معصوم و کامل اند و در هیچ حالی، نقص، معصیت و جهل ندارند (صدوق، 1343ش، ص­71). او درباره زمان و محدوده ی عصمت، بین پیامبر اسلام و دیگر انبیاء تفاوتی قائل نمی­شود.

صدوق، روایاتی ذکر می کند که در آن ها به صدور گناهان صغیره از انبیاء، قبل از نبوّت اشاره دارد، از جمله: «مامون به حضرت بن موسی الرضا علیه السلام گفت: یابن رسول الله آیا این قول شما نیست که انبیاء معصوم هستند؟ فرمود: بلی قول من است. گفت: پس معنی این آیه چیست؟ ﴿­وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى­﴾»(طه، 121)؛ آدم عصیان نمود و گمراه شد.. حضرت فرمود این واقعه، قبل از پیغمبری آدم بود و هنوز به پیامبری مبعوث نشده بود و این گناه از او صادر شد، گناه کبیره نبود که به سبب آن مستحق جهنم شود بلکه این گناه از صغیره هایی بود که حق تعالی بر پیغمبران می بخشد و ارتکاب آن، قبل از نزول وحی، بر پیامبران جایز است پس هنگامی که آدم به پیغمبری مبعوث شد، هرگز گناه کبیره و صغیره از او صادر نشد…» (صدوق، 1363ش، ج1، ص 136).

3-3- سهو النبی

از موضوعات بحث برانگیز در عصمت انبیاء مسئله «سهو النبی» است؛ یعنی این که آیا پیامبران و مخصوصا پیامبر اسلام، علاوه بر عصمت از گناه، از خطا، سهو و نسیان معصوم اند یا نه؟ با تأمل در آثار شیخ مفید و شیخ صدوق می­توان دریافت که، سهو النبی، مسئله ای اختلافی بین صدوق و مفید نیز بوده است که در آثار این دو، به عنوان ملاک و شاخص غلو و تقصیر، مطرح شده است.

سهو به معنای غفلت و فراموش کردن غیر عمدی است (البستانی، 1382ش، ج1، ص­979). مفهوم سهو، خطا و نسیان یا گناه متفاوت است؛ زیرا، اولا گناه با علم و اراده صورت می گیرد؛ ولی سهو، خطا و نسیان چنین نیست. ثانیا، گناه همواره مخالفت با اوامر الهی است؛ ولی سهو، خطا و نسیان، امکان دارد گاهی با امر خداوند مخالف باشد (مثلا سهو در به جا آوردن یکی از اجزا و ارکان عمل عبادی) و گاه هیچ ارتباطی با اوامر خداوند ندارد (مثلا خطا در یک عمل مباح فردی یا اجتماعی) (یوسفیان و شریفی، 1377ش، ص233).

روشن نیست که بحث پیرامون از چه زمان و چه علت مطرح شده است. برخی، آیاتی که در قرآن، پیرامون «نسیان» آمده و ترادف کلمه ی «سهو» یا «نسیان» را موجب پیدایش این بررسی ها دانسته اند (موسوی، 1371ش، ج7474ش، ص­9) مانند آیه 106 سوره بقره: “ما تنسخ من آیه او ننسها نات بخیر منها او مثلها”: هرچه از آیات قرآن را نسخ کنیم یا حکم آن را متروک سازیم، بهتر از آن یا ماتند آن را می آوریم. عده­ای هم، اعتقاد برخی علمای اسلام به روایاتی در این زمینه را باعث ورود این مسئله به مباحث کلامی شمرده اند. درباره ی منشا این روایات نیز، محمد اصغری نژاد در مقاله ای، مهمترین خاستگاه صدور روایات سهو را اینگونه بیان می کند: «نظریه پردازان و کارگزاران هیئت حاکم اموی و عباسی، برای آنکه بتوانند آیات و روایاتی را که در آنها برای والیان امر، عصمت و پیراستگی از گناه و اشتباه شرط شده به چالش بکشند و سلطه و سیطره خود را مقبول عندالعامه بنمایند، به جعل اخباری که در تعارض مستقیم با نصوص و روایات بود، دست زدند و با تحریف حقایق و مشتبه ساختن آنها، به بهره برداری سیاسی لازم و گمراهی توده مردم پرداختند… ابزارها و مهره های آنها برای نایل شدن به این مقصود امثال ابوهریره، عمر و عاص و مغیره بن شعبه بودند» (اصغری نژاد، 1386: 66). همچنین می توان احتمال داد که چون عصمت از شرایط پیامبر به حساب می آید، این سوال به ذهن رسیده که آیا سهوالنبی و نسیان، با عصمت وی منافاتی دارد یا نه، چنان که مجلسی نیز به این مسئله اشاره می کند (مجلسی، 1404ق، ج17، ص120).

علما و مشایخ قم، از جمله صدوق و استادش محمد بن حسین ولید، سهو نسیان را بر پیامبران جایز می­دانستند و آن را منافی مقام عصمت نمی­شمردند.

شیخ صدوق در کتاب مَن لایَحْضُرُه الفقیه، از دیدگاه سهو النبی دفاع کرده و مخالفان آن را غُلات و اهل تفویض دانسته است. به باور وی پیامبر در امر تبلیغ دین معصوم است، اما در دیگر امور مانند نمازخواندن، مثل مردم عادی است و ممکن است دچار خطا شود(صدوق، 1413ق، ج1، ص359) البته صدوق سهو پیامبر را مانند سهو دیگر انسان‌ها نمی‌داند بلکه ایجاد سهو برای پیامبر را از سوی خدا می‌داند (إسهاء) تا اینکه مقام پیامبر با مقام ربوبیت اشتباه نشود(همان، ص360).

صدوق در همین کتاب وعده نگارش کتابی را می‌دهد که در آن سهو النبی را اثبات و دیدگاه منکران آن را رد کند(همان) او از استادش ابن ولید نقل می‌کند که نخستین مرتبه غُلُوّ انکار سهو النبی است(همان).

قائلان به امکان سهو النبی (ص)، به قرآن و روایات استناد کرده‌اند. شیخ صدوق هم به روایاتی استناد کرده است که در آنها از اشتباه پیامبر در نماز سخن آمده است(همان).  این روایات، در منابع روایی اهل سنت و شیعه ذکر شده است(سبحانی، 1420ق، ص304 و 305) جعفر سبحانی شمار این روایات در کتاب‌های حدیثی شیعه را حداکثر دوازده روایت می‌داند(همان، ص305) از جمله آنها حدیثی است که صدوق از امام جعفر صادق (ع) نقل می کند طبق این حدیث حضرت (ع) می­فرماید: «خداوند، پیامبر خود را در وقت نماز صبح به خواب برد تا آفتاب طلوع کرد، پس آن حضرت بلند شد و دو رکعتی را که پیش از نماز صبح است خواند، سپس نماز صبح را خواند؛ و نیز خداوند، پیامبر خود را در نمازش دچار سهو نمود و او در دو رکعت سلام داد سپس امام صادق علیه السلام آنچه را که ذوالشمالین (همان ذوالیدین) نقل کرده بود، بیان نمود. خداوند این کار را به عنوانرحمت بر این امت انجام داد تا اگر مسلمانی، وقت نماز در خواب ماند و یا در نماز سهو کرد، به او ایراد نکنند بگویند این حالت به پیامبر نیز دست داده بود» (صدوق، 1367، ج1: 555). صدوق پس از نقل این روایت می گوید: «غلات و مقوضه، سهوالنبی را انکار می کنند و می گویند: اگر جایز باشد که پیامبر در نماز، سهو کند، پس جایز است که در تبلیغ هم سهو کند؛ چون نماز بر او یک فریضه است، همچنان که تبلیغ بر او یک فریضه می باشد. این سخن، ما را ملزم نمی کند؛ زیرا در تمام حالاتی که پیامبر با دیگران مشترک است، بر او همان واقع می شود که بر دیگران و او مانند شخص دیگری که پیامبر نیست، مامور به نماز است؛ اما دیگران، مانند او، پیامبر نیستند؛ بنابراین، نبوّت، حالتی است که به او اختصاص دارد و از جمله ی شرایط نبوّت، تبلیغ است و جایز نیست این که او در تبلیغ، همان حالتی را داشته باشد که در نماز دارد، زیرا که تبلیغ عبادتی است که مخصوص اوست، ولی نماز، یک عبادت مشترک است و با نماز، عبودیت او ثابت می شود و با خواب ماندن او از خدمت پروردگارش، بدون اینکه خود اراده کند، نفی ربوبیت از او می شود؛ زیرا تنها خداست که خواب، او را فرا نمی گیرد و او خدای حی قیوم است. دیگر اینکه سهو پیامبر، مانند سهو ما نیست، زیرا که سهو او از خداست و خدا او را دچار سهو می کند تا اعلام کند که او هم بشری مخلوق است، تا کسی او را پروردگار و معبود خود قرار ندهند؛ و نیز مردم حکم سهو کردن خود را از سهو کردن او یاد بگیرند؛ ولی سهم ما از شیطان است و شیطان را راهی بر پیامبر و ائمه صلوات الله علیهم اجمعین نیست: “انما سلطانه علی الذین یتولونه و الذین هم به مشرکون” (نحل/100). او بعد از اینکه می گوید ذوالیدین فرد شناخته شده ای است، خاطر نشان می کند استادش ابن ولید، نفی سهو از پیامبر را اولین درجه غلو می دانسته و معتقد بوده که اگر اخبار وارده در این معنا را رد کنیم، پس می توانیم همه ی اخبار را رد کنیم و این، موجب ابطال دین و شریعت است (همان: 558-557). بنابراین، او سهو را به معنی اسهاء النبی می پذیرد؛ یعنی این سهو، از ناحیه خدا و فعل خداست و در قبول چنین معنایی اشکالی نمی بیند. مسئله دیگر اینکه او آنقدر پذیرش اسهاء النبی را مهم می داند که به منکران آن، نسبت غلو می دهد.

شیخ مفید اما از مخالفان سهو النبی است. مخالفان سهو النبی در مباحث مختلفی از جمله در فقه ذیل مبحث سهو در نماز و در کلام در مباحث مربوط به عصمت پیامبران به دیدگاه موافقان سهو النبی اشکال کرده‌اند و نوشته‌های مستقلی هم در این زمینه نگاشته‌اند. از جمله آنها کتابی است با نام «رسالةٌ فی عدم سهو النبی‏(ص)» که هم به شیخ مفید نسبت داده شده و هم سید مرتضی؛ اما علامه مجلسی در بحارالانوار انتساب آن به شیخ مفید را مناسب‌تر شمرده است(مجلسی، 1404ق، ج17، ص122) همچنین کتابی به نام «التنبیه بالمعلوم من البرهان عن تنزیه المعصوم من السهو و النسیان» که در آن حُرّ عامِلی به تفصیل از این مسئله سخن گفته است(ابراهیمی راد، 1388ش، ص57)

 به باور شیخ مفید، روایات مورداستناد در سهو النبی، خبر واحد و بنابراین ظن‌آور است. در نتیجه اعتبار شرعی ندارد(مفید، 1413ق، ص21) او همچنین با این دلیل که متن این روایات با هم بسیار اختلاف دارد، در اعتبار آنها اشکال کرده است(همان، 22).  مفید در رساله ­ی «عدم سهوالنبی» به طور مستوفاً به نقد و بررسی نظرات صدوق پرداخته است و با دلایل متعدد، از پذیرش سهو پیامبر اسلام ابا می کند. در اینجا یکی از احادیث سهو را از نظر مفید بررسی می کنیم. مفید بعد از بیان ادعای صدوق، اشکالاتی را مطرح می کند. او به عدم حجیت روایت – روایت سهو پیامبر در نماز-، اضطراب در متن و مجهول بودن روای آن اشاره می کند که مواردی از آنها را می آوریم:

1- مفید می گوید این حدیث (سهو در نماز و فراموش کردن دو رکعت) را ناصبه و مقلّده از شیعه روایت کرده اند.

2- او می گوید خبر صدوق، از اخبار آحاد است و نه نتیجه ی علمی دارد و نه موجب عمل است و خداوند از عمل بدون یقین و علم نهی کرده است. باید متذکر شد مکتب فکری قم و در رأس آن صدوق، اخبار آحاد را حجت می دانست ولی مکتب بغداد و تابعین آن مانند مفید، حجّیت خبر واحد را قبول نداشتند.

3- تفاوت در نقل ها: مفید می نویسد عده ای سهو در نماز ظهر و عده ای سهو در نماز عصر را مطرح کرده اند. برخی گفته اند پیامبر به دلیل سخن گفتن، نماز را اعاده کرد و برخی ادعا کرده اند تنها دو سجده ی سهو به جا آورد و اعاده ی در بین نبوده است؛ مفید این اختلاف در نقل را دلیل بطلان وهن این احادیث می داند.

4- مفید می گوید اگر روا باشد پیامبر در نماز سهو کند و از قبله روی برگرداند، پس چه مانعی دارد در روزه هم دچار سهو شود و نیز در حج و ….؟ مفید، این مطلب را از لوازم و پیامدهای ادعای صدوق می داند. بعلاوه می گوید صدوق به چه دلیلی سهو پیامبر را از خدا می داند و سهو سایر امت و همه بشر را از شیطان؟ و چون به نظر وی، صدوق، مستند عقلی یا نقلی ای نیاورده، مدعای او ضعیف و غیرقابل قبول است.

5- مفید، ادعای صدوق مبنی بر اینکه ذوالیدین فردی شناخته شده است و از او روایت کرده اند را نمی پذیرد و معتقد است صدوق نه برهانی در این باره آورده و نه در اصول فقها و روات ذکری از این مرد (ذوالیدین) دیده می شود و تعجب از آن است که چطور هیچ یک از بنی هاشم، مهاجرین، انصار و صحابه متوجه سهو پیامبر نشدند و تنها شخص مجهول الهویه ای به نام ذوالیدین آن را فهمید؟ (مفید، 1413ق، ج10، ص31-20).

تمام اشکالاتی که مفید وارد می کند، در نقش سخنان صدوق است اما خود او دلیل عقلی ای در دفاع از عدم سهو النبی جز مورد چهارم نمی آورد.

چیزی که در میان نظرات مفید جالب توجه است، تفاوتی است که مفید بین «نوم» و «سهو» قائل می شود. او که از سویی، با روایات مبتنی بر سهو پیامبر مخالف است و روایت غلبه خواب بر پیامبر را به دلیل اینکه خبر واحد است، نمی پذیرد، از سوی دیگر، غلبه خواب بر انبیا و قضا شدن نمازشان را ممکن می داند. او می گوید: «ما منکر غلبه خواب بر انبیاء علیهم السلام در زمان نماز تا وقتی تمام می شود، نیستیم و آنها نمازشان قضا می شود و در این مورد بر آنها عیب و نقصی نیست، برای اینکه غلبه خواب از بشر جدا نمی شود و بر فرد خوابیده عیبی روا نیست و این سهو نیست، برای اینکه سهو، نقص و نبود کمال و عیب برای انسان است و فعل اوست در حالی که نوم، فعل خداوند است و مقدور بندگان نیست، اگر هم مقدر آنها باشد، به خاطر عمومیت آن در بشر، عیب و نقص به حساب نمی آید در حالی که سهو چنین نیست. از طرفی حکما، امانات خود را به افرادی که دچار سهو و نسیان می شوند، نمی سپارند اما امانت دادن به کسی که احیاناً خوابش می برد اشکالی ندارد» (همان: 28).

4- عصمت امامان

صدوق، ائمه (ع) را مانند همه پيامبران، از هر معصيت و گناه كبيره و صغيره­اي معصوم مي­داند. همچنين معتقد است امامان از خطا و لغزش نيز معصوم­اند. او گستره عصمت را از زمان امامت تا آخر عمر مي­داند و درباره دوران قبل از امامت، چيزي نگفته است(صدوق، 1343ش، ص68-71). او در جاي ديگر، دوباره بر عصمت امامان از خطا و لغزش تأكيد مي­كند(همو، 1412ق، ج2، ص602). صدوق درباره فلسفه­ي عصمت امام مي نويسد آيات قرآن وجوه بسياري دارد و لازم است كسي كه آن را بيان ميكند، صادق و معصوم باشد. پس خداوند بايد فردي كه در او، احتمال دروغ گويي يا اشتباه در فهم معاني قرآن نباشد بفرستد و آن شخص، امام است(همو، 1361ش، ص133-134). او درباره عصمت امام، رواياتي هم ذكر ميكند به اين مضمون كه امام از گناه و خطا معصوم است؛ او مي گويد اميرالمؤمنين (ع) فرمود: «اطاعت، فقط براي خدا، رسول خدا و ولي­امر است و خداوند تنها به اطاعت اوليالامر امر كرده براي اينكه آنها معصوم و مطهرند و به معصيت، فرمان نمي­دهند»(همو، 1385ق، ج1، ص123) و نیز این روایت که پیامبر اسلام (ص) فرمود: « هر كس كه دوست دارد به رنگين كماني بنگرد كه خداوند به دست خود نشانده و به آن تمسّك جويد، بايد علي و امامان از فرزندان او را دوست بدارد كه بهترين مخلوقات و برگزيدهي خداوند و از هر گناه و خطائي، معصوم هستند»(همو، 1384ش، ص915).

شیخ مفید می­گوید­: « اعتقاد ما در مورد عصمت اميرالمؤمنين بيشتر از اعتقادمان درباره عصمت پيامبر نيست»(مفید، 1413ق، ج8، ص169). به نظر ميرسد او در اين سخن به عقيده گروهي از غلات اشاره دارد مانند “غرابيه” كه معتقد بودند علي عليه السلام پيامبر است نه حضرت محمد (ص) و يا “علبائيه ” كه اصحاب كساء را خدا ميدانستند و آن پنج تن را واحد تصور مي كردند، عده اي از آنان علي (ع) را برتر از پيامبر (ص)  مي­دانستند و معتقد بودند وي خداست و او پيامبر اسلام را به رسالت فرستاده است كه مجلسي هم چنين گروهي را در آثار خود معرفي مي­كند(مجلسی، 1404ق، ج25، ص305).

مفيد مي­گويد امامان، در عصمت و كمال، مانند انبياء هستند(مفید، 1372ش(ب)، ج14، ص32؛ همان، ج4، ص5). او درباره حدود عصمت ائمه عليهم السلام معتقد است گناه صغيره هم جايز نيست از آنها صادر شود جز مثل آنچه جايز است بر انبياء كه ذكر كرده­ايم و نيز بر ايشان روا نيست كه در كار دين دچار سهو شوند يا چيزي از احكام را فراموش كنند(همان، ج4، ص95) بايد توجه نمود قيد مهمي كه مفيد، در عصمت امامان ذكر ميكند اين است كه آنها، “در كار دين و احكام”، سهو و نسيان ندارنداز نظر او، عصمت ائمه همچون عصمت پيامبر اسلام است و آنان در حال امامت، از همه كبائر و صغائر معصومند. او اضافه ميكند امامان، در همين دوران ترك مستحب هم نداشتهاند، البته او متذكر ميشود ترك مستحب بدون عمد عقلاً جايز است و ميگويد امامان، قبل و بعد از امامت، ترك واجب نداشتهاند، علاوه بر اين ميگويد ائمه، قبل از تكليف، نقص و جهل نداشتند و اين عقلاً جايز است(همان، ص130) بنابراين، مفيد، يقين دارد امامان، در حال امامت، از هنگامي كه عقلشان كامل ميشود تا زمان مرگ قطعاً معصومند اما اينكه در دوران قبل از امامت نيز معصومند يا نه توقف ميكند؛ او پيشتر از اين مي­گويد امامان، قبل از تكليف، نقص و جهل نداشتند مانند حضرت عيسي و يحيي (ع)؛ پس از كلام او مي­توان چنين برداشت كرد كه قبل از تكليف هم عقلشان كامل بوده و حداقل، حدي از عصمت را دارا بوده­اند، هر چند خود مفيد، چنين تصريحي ندارد. البته براساس اظهارنظرهاي ديگر مفيد مي­توان گفت پيامبر اسلام (ص) و امامان، قبل از نبوّت و امامت، حتي از سر نسيان گناه نمي­كردند و ترك واجب هم نداشته­اند(همو، 1414ق، ج5، ص12-130).

 

 

 

5- جمع بندی

در این مطالعه به بررسی ” بررسی تطبیقی عصمت از دیدگاه شیخ مفید و شیخ صدوق­” پرداخته شد. نتایج بررسی نشان داد، شیخ مفید اعتقاد دارد عصمت، با اختیار معصوم، منافاتی ندارد و او مجبور به ترک گناه نمی شود. صدوق در این باره سخنی نگفته است. شیخ مفید و شیخ صدوق هر دو اعتقاد دارند که؛ پیامبران و دوازده امام، معصوم هستند؛ درباره محدوده­ی عصمت نیز معتقدند پیامبران، از ابتدای نبوّت تا آخر عمر، معصوم اند و هیچ گاه صغیره و کبیره ای از آنها سر نمی زند. شیخ مفید، این عصمت فراگیر را در پیامبر اسلام  (ص) منحصر می کند. او در مسئله عصمت بین پیامبر اسلام و دیگر پیامبران، تفاوت قائل می شود در حالیکه صدوق در این باره، تفاوتی نمی بیند. شیخ مفید می­گوید پیامبر اکرم (ص) از اول تا آخر عمرش از گناه صغیره، کبیره، سهو و نسیان، معصوم است. همچنین صدور صغائر از پیامبران دیگر را قبل از نبوّت، در صورتی که مایه بی اعتباری شان نشود و غیر عمد باشد، جایز می داند. البته صدوق، روایاتی در مورد صدور گناهان صغیره از پیامبران، قبل از نبوّتشان به جز پیامبر اسلام (ص) می­آورد که می توان گفت به طور ضمنی، نظر مفید را تایید می کند.

صدوق، مفید همچنین معتقدند به هیچ وجه سهو و نسیان، در امر دین و تبلیغ آن، برای پیامبر و امام رخ نمی­دهد. صدوق، از جمله معتقدین به سهوالنبی است. او، سهو و نسیان را بر پیامبران در مسائلی چون نماز جایز می­داند و به نظر او این مسئله منافاتی با عصمت ندارد، چرا که سهو پیامبر، از جانب خداوند است و خدا او را دچار سهو می­کند تا اعلام کند که پیامبر هم بشری مخلوق است و مردم او را معبود خود قرار ندهند در مقابل، مفید، سهو پیامبر در نماز را رد می­کند و همین اندازه سهو را هم درباره پیامبر اسلام (ص)، جایز نمی داند.

 

 

 

 

 

 

 

 

6- منابع

  1. قرآن کریم
  2. ابراهیمی‌راد،‌ محمد، «تحلیل و بررسی روایات سهو النبی (ص)»، علوم حدیث، ش۵۲، ۱۳۸۸ش.
  3. ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، هارون عبدالسلام، محمد، چاپ اول، قم: مکتب الاعلام الاسلامی، 1404ق.
  4. ابن‌منظور، محمد بن مکرم، لسان‌العرب، دار صادر، چاپ سوم، 1375ش.
  5. البستانی، فواد، معجم الوسيط­، ترجمه محمد بندرريگي­، چاپ اول­، تهران: انتشارات اسلامي، 1382ش.
  6. جمعی از نویسندگان، امامت پژوهی، بی جا: دانشگاه علوم اسلامی رضوی، 1389ش.
  7. جمعی از نویسندگان، معارف کلامی شیعه، تهران: سمت، 1393ش.
  8. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات فی غریب القرآن، چاپ اول، بی جا: نشر صادق، 1387ش.
  9. سبحانی، جعفر، عصمةالانبیاء فی القرآن الکریم، قم، مؤسسه امام صادق، چاپ دوم، ۱۴۲۰ق.
  10. صدوق، ابن بابویه، الامالی، ترجمه کریم فیضی، چاپ اول، قم: وحدت بخش، 1384ش.
  11. _____________، علل الشرایع، نجف: منشورات المکتبه الحیدریه، 1385ق.
  12. _____________، عیون أخبار الرضا، ترجمه محمدتقی اصفهانی، بی جا: انتشارات علمیه اسلامیه، 1363ش.
  13. _____________، کمال الدین و تمام النعمه، چاپ اول، بیروت: موسسه الأعلمی للمطبوعات، 1412ق.
  14. _____________، گفتار صدوق؛ ترجمه اعتقادات، چاپ اول، قم: موسسه مطبوعاتی طوس، 1343ش.
  15. _____________، معانی الأخبار، قم: انتشارات اسلامی، 1361ش.
  16. _____________، من لا یحضره الفقیه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
  17. طوسی، محمد بن محمد، تجرید الاعتقاد، بی جا: دفتر تبلیغات اسلامی، 1405ق.
  18. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، قم: انتشارات اسوه، 1383ش.
  19. فضل‌الله، سید محمدحسین، من وحی القرآن، بیروت، دار الملاک للطباعة و النشر، 1419ق.
  20. مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، بحارالانوار، بیروت: موسسه الوفاء، چاپ 1404ق.
  21. مفید، محمد بن نعمان، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، قم: مکتب داوری، 1330ش.
  22. _________________، تصحیحُ الاعتقاداتِ الامامیه، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
  23. _________________، عقاید الاسلامیه یا نکت الاعتقادیه، ترجمه مهدی­شرف­الدین، تهران: راه علم، 1386ش.
  24. _________________، مسائل العکبریه، چاپ اول، قم: الموتمرالعالی لالفیه الشیخ المفید، 1372ش(الف).
  25. _________________، مصنفات الشیخ مفید؛ المقنعه، چاپ اول، قم: الموتمرالعالی لالفیه الشیخ المفید، 1372ش(ب).
  26. _________________، عدم سهو النبی‏، قم‏، ناشر المؤتمر العالمی للشیخ المفید، چاپ اول‏، ۱۴۱۳ق‏.
  27. موسوی، سیدعلی، ملاحظاتی درباره سهو النبی؛ المقالات و الرسالات، چاپ اول، قم: کنگره هزاره شیخ مفید، 1371ش.
  28. میرسیدشریف، علی بن محمود، التعریفات، تهران: ناصر خسرو، 1412ق.
  29. یوسفیان، حسن و شریفی، احمدحسین، پژوهشی در عصمت معصومان، چاپ اول، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1377ش.